رحم را بی خیال !
اینگونه شکستن
عقل را هم به سخره می گیرد
باور کنیم در دنیای آسیاب به نوبت
هرچقدر پول بدی آش می خوری
نکند!
آب در هاون می کوبیم
شاید راست گفته اند:
از کوزه همان برون طراود که دراوست
ای کاش می شد با هم طرحی نو درافکنیم
لجم می گیرد از ذهن های فراموشکار
ازمارهای خوش خط و خال دست آموز
ازمکر رنگ ولعاب
چندی است
حرامیان انورآبی
با کمک من و تو
فرشته شده اند
و زمان شاه شده است
مدینه فاضله
کاربجایی رسیده که برای شهر نو هم دل می سوزانند
هیچکس به فکر ستارخان ها نیست!
همه فراموش کرده اند چه کسی مصدق رازمین زد!
حتی پسر شاه فراری می خواهد نقش رابین هود رابازی کند
ویتنام را بی خیال
خیلی ها چشم های حماقتشان را برروی
غزه
عراق
لیبی
سوریه و بحرین
بسته اند
عجب این قیچی تحجر و استعمار خوب ازآب در آمده است
ایکاش مبشد طرحی نو بیفکنیم
نظرات شما عزیزان: